صفحات

۱۳۹۰/۰۱/۳۰

سکولارهای دیکتاتور (دکتر سروش)

سکولارها حق دارند حرف بزنند ؟ دینداران حق ندارند؟ شما تحت عنوان سکولار حاضری نظرت را بگویی ولی تحت عنوان دیندار حق ندارید ؟
ما توی این جامعه ی خارج از کشور هر وقت اسم دین آوردیم یک عده ای اصلا یک جوری شدند ...
آقا جان بنده عقیده دارم! من شصت سال با این اعتقاد زندگی کردم ! حاضرم هستم درباره اش سخن فرسایی کنم! گوش شما را نمی آزارم ... اگر کسی خواست ... و من به اندازه خودم حق دارم بگم من کی هستم و چی فکر میکنم ... چند تا هم همفکر داریم وقتی دور هم جمع میشیم باید بگیم ما اینیم ... قایم کنیم؟ شرمنده باشیم؟ خجالت بکشیم؟ چرا؟ و چرا دیگران همش اصرار دارند که شما این اسم رو نیارید؟ چرا نیاریم؟ این موجوده! این واقعیت داره! از نظر بنده شرافت هم داره ! حالا از نظر یک نفر فقط واقعیت داره از نظر یک نفر شرافت هم داره ... چرا نگه؟ چرا حرفش رو نیاره؟ ببینید من خیلی تعجب میکنم! یک عده ای استبداد سکولار بنا کردند! از همین حالا هم بنا کردند! اصلا میگن اسم دین رو نیارید! فردا اگر به قدرت برسند نمی دونم چه بلایی سر ما می خوان بیارند؟ آقا بنده اسمش رو میارم و بایدم بیارم و هر کسی این عقیده را دارد بهش میگم بگو! اونایی که هم نیستند هم بگن کمااینکه دارن میگن! اما از چرا دیگران می رنجند؟ من خیلی تعجب میکنم واقعا ! بنده یک دونه مقاله علیه سکولاریسم ننوشته ام! صد علیه دینداری نوشته شده! توی همین اینترنت و این سایت های خارجی ! اگر یک دونه ما بنویسیم فریاد و فغان به آسمان میاد! درحالی که حق ماست ... عقیده ماست! بنده معتقدم استدلال من خیلی قویتر از آن دیگرانیست که مینویسن! ولی من وارد این نزاع ها نمیشم ، نباید هم بشیم! ولی حرف خودمون رو که حق داریم بزنیم! و حرف خودمون رو با تابلوی خودمون بگیم! خب چه اشکالی داره؟ من نفهمیدم این ایرادش کجاست؟ بعدشم ما فردا اگر حکومتی بنا شده در جامعه هر کسی وزن خودش رو پیدا میکنه؟ مگه بنده از الان باید معین بکنم کی سرکار بیاد کی نیاد؟ کی نیرومند باشه کی نباشه؟ جامعه دموکراتیک اصلا معناش اینه که آدمی وزن کاذب و مصنوعی نداره! این یک ترازویست همه معین میشه ... این سنگینه و اون سنگینه و هر کسی کار خودش رو میکنه! بنا بر اینه یعنی ان شاء الله اینطوری میشه ! اون مصاحبه ای که من کردم و نکته اش گرفته نشد و متاسفم ॥ من پیام دادم به هر دوطرف ... گفتم آی دینداران دموکراسی چیزی نیست که به شما دینداران جفا بکند! به سکولارها هم گفتم آی سکولارها دینداران با این تعریفی که من میگم کسانی نیستند که به سکولارها و دموکراسی جفا بکنند! ما یک طرح ، تئوری و دریافتی از حقوق انسانها و از دین یک تفسیری داریم که میتونیم - یک عده ای میگن که از کجا به این وعده هاتون وفا کنید! از کجا که دیگران به وعده هاشون وفا کنند؟ هرکسی امروز هر چیزی بگه میشه یقه اش رو گرفت و گفت به چه دلیل این حرف رو میزنید شاید فردا غلط از آب دراومد؟ خب درست هم میگن ، برای اینکه خیلی جاها این وعده ها درست در نیومده ... ولی این سوالی نیست که من الان جواب بدم! من فقط میتونم ساختار فکری و بینش و تئوری خودم رو بیان کنم! با دلیلش ، با توجه به نوع مسائلی که مطرحه و به اندازه معلومات و اطلاعاتی که بنده دارم ... آن هم در کمال شفافیت ... چیزی را هم مخفی نکرده ایم ... تمام این نوشته های بنده ظرف 15 سال بیست سال اخیر و نوشته های شاگردان ، دوستان و همفکران کاملا نشون میده ما در چه خطی فکر میکنیم و بابتش هزینه هم دادیم ! اینجوری هم نبوده حرفی در هوا زده باشیم! کاملا ما داریم میگیم که از حق چه می فهمیم! باور کنید دریافتی که ما از حق داریم و توضیح دادیم در نوشته های خیلی های دیگه ندیدیم! یک عده فقط دلشون خوشه که بگن دین یک امر خصوصیست! من بهشون میگم که شما اشتباه میکنید! این حرف خیلی ناسنجیده ایست! توی ایران دویست هزار مسجد وجود داره ... این یعنی امر خصوصی؟ خب مردم اونجا جمع میشن دیگه؟ آخه اعتقاد و اینکه ایمان توی دل منه یک بحثه ولی دین یک نهاد اجتماعیه و اینهمه اثر آفریده برای خودش! شما بگید سوء استفاده کرد آقای خمینی و انقلاب دینی راه انداخت! خیلی خب پس یک چیزیست که باهاش میشه انقلاب راه انداخت! یعنی این مهمه که ما این واقعیت رو بشناسیم! یک عده چیزی رو که دوست ندارند میگن نیست! ای بابا! چیزی که بنده دوست ندارم چرا بگم نیست! خب هست! بنده نمی پسندم ! منتهی بنده به اونهایی که میگن دوست ندارند میگم بشناسید این رو و بعد دوست نداشته باشید! ما یک مقدار در مقام شناخت هم ضعف داریم در این زمینه ! خوشبختانه در این فضای خارج از کشور ما باید ازش بهتر استفاده کنیم! بجای جنگ و جدال و نخوندن چیزهای یکدیگر خب باید بخونیم دیگه و حرفهامون رو صریح و شفاف بزنیم و همدیگر رو متهم نکنید ... نه کسی تفرقه می خواد بندازه و نه کسی میخواد قدرت بگیره! والله پاره ای از ماها امتحانمون رو هم دادیم واسه خدا هم دادیم نه تحسین مردم ... به هر حال ما معامله با خدا کردیم چون اونجا ماندگاره ...

۱۳۹۰/۰۱/۱۷

سکولاریسم از نگاه دکتر سروش

دکتر سروش سکولاریسم را به طور کلی به دو دسته تقسیم کرده است، «سکولاریسم سیاسی» و «سکولاریسم فلسفی» و آن‌ها را تشریح کرده است:

  • سکولاریسم سیاسی یا حکومت فرادینی: سکولاریسم سیاسی یعنی انسان، نهاد دین را از نهاد دولت جدا کند و حکومت نسبت به تمام فرقه‌ها و مذاهب نگاهی یکسان داشته باشد و تکثر آنها را به رسمیت بشناسد و نسبت به همه آنها بی‌طرف باشد. وی سکولاریسم سیاسی را به معنای جدا کردن حکومت از دین می‌داند و نه جدا کردن دین از سیاست. به گفته او، اگرچه یک معنی سکولاریسم نفی دخالت روحانیت در امور تعریف می‌شود ولی این به معنی نفی دخالت دین نیست. با سکولاریسم سیاسی فرا دینی کسی هم که مومن است، خاطر جمع می‌شود که دین و ایمانش محفوظ خواهد ماند و حکومت به اعتقاد و عمل او تعرضی نخواهد کرد. وی معتقد است با آمدن دموکراسی و سکولاریسم سیاسی، به دین و به عمل دینداران لطمه‌ای نخواهد خورد. از طرف دیگر با آمدن دینداران دموکرات، مشی سیاسی غیردینداران هم آسیبی نخواهد دید؛ یعنی همزیستی مسالمت آمیزی در سایه یک نظام دموکراتیک تحقق خواهد یافت.
  • سکولاریسم فلسفی: سکولاریسم دیگری داریم با نام سکولاریسم فلسفی که معادل با بی دینی و بی اعتقادی به دیانت است و نوعی ماتریالیسم(ماده‌گرایی) است. این نوع سکولاریسم با اندیشه دینی غیر قابل جمع است.»

سروش معتقد است «برای اینکه دین جان سالم به در برد و ایمان مومنان، آزادانه و نه به تحمیل صورت گیرد، به نظر من سکولاریسم سیاسی یک امر بسیار پسندیده است اما سکولاریسم فلسفی نه، چون با دیانت قابل جمع نیست. در یک نظام مبتنی بر سکولاریسم سیاسی افرادی که به دیانت هم معتقد نیستند می‌توانند از حقوق شهروندی برخوردار باشند و آزادانه زندگی کنند و از همه مزایا و مواهبی که دیگران به حکم شهروندی برخوردار هستند، بهره‌مند شوند.»

سروش سکولاریزم سیاسی را بهداشتی‌ترین حالت برای حکومت و برای نسبت میان دین و قدرت برای جامعه معرفی کرد که البته با سکولاریزم فلسفی فرق بسیار دارد و مطلقا به معنای بی‌اعتقادی و ضدیت با دیانت نیست، و با تعیین نسبتی که بین قدرت و دین می‌کند آیندهٔ روشن‌تری را هم برای قدرت و هم برای دین رقم می‌زند.

وی در مصاحبه‌ای گفته است:


مسئله ای که به ویژه در خارج از کشور پدید آمده، این است که بسیاری از کسانی که ادعای سکولار بودن می کنند، برحسب اعتقادات هم سکولارند؛ یعنی اعتقادی به معنویت و دیانت ندارند. البته آنان مختارند که چنین باشند، اما وقتی فقط اینها مدافع سکولاریسم می شوند، سکولاریسم برای جامعه ایرانی معنای وحشتناکی پیدا می کند. یعنی تصور می کنند دم زدن از سکولاریسم، مترادف است با دست کشیدن از اعتقاد و دیانت. این خطا و توهم را باید تصحیح کرد.

سروش گفته است در نظریه ولایت فقیه از آن جهت که فرد فقیه است، حق حکومت دارد، ولی در اندیشه سکولاریسم این باطل است و فرد فقیه هیچ‌گونه امتیازی برای حکومت کردن ندارد. او سکولاریسم سیاسی را بی‌طرف بودن حکومت از نظر ایدئولوژی توصیف می‌کند و می‌گوید در جهان امروز حکومت مبتنی بر هیچ دیانت خاصی نیست و نسبت به دین بی‌طرف است.

او در نقدی، از تبیین جهان براساس آموزه‌های دینی، دربارهٔ معنای دیگری از سکولاریسم گفته است اندیشه سکولار از مفاهیم دینی برای تبیین حوادث بیرونی استفاده نمی‌کند و برای مثال با اشاره به دوران جنگ ایران و عراق گفته است «وقتی فاو فتح شد و بعد سقوط کرد در نماز جمعه آن زمان گفته شد سقوط فاو به دلیل گناهان ما بود.» او چنین تبیینی را غیر علمی می‌دانست.

سروش فلسفه اسلامی را به دلیل نوع تبیینی که از جهان فارغ از مفاهیم دینی می‌کند، سکولار می‌نامد ولی در مقابل، عرفان اسلامی را از عالم سکولاریسم دور می‌داند. وی معتقد است عرفان همهٔ جهان را زیر اسماء الهی می‌‏داند و جهان را تجلی خدا و عارفان را قهرمانان تجربهٔ دینی معرفی می‌‏کند. او همچنین مفهوم آخرت را غیر سکولارترین عنصر دین اسلام نامیده است زیرا تبیین آن تنها بر اساس مفاهیم دینی ممکن است.
منبع : ویکی پدیا

آيا مـردان نزد خدا برتر از زنان‌اند؟

مي‌گويند آيه ۳۴ سورة نساء (به شرح ذيل) با تبعيضي آشكار، برتري عقلي مرد نسبت به زن و شايسته‌تر بودن او را در مديريت بر زن و رياست خانواده بيان كرده و از زنان خواسته است تسليم و تابع فرمان شوهرهاي خويش باشند!
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ..."
مردان ايستاده (مراقب و محافظ) بر زنان‌اند، به دليل اينكه خداوند بعضي را بر بعضي ديگر (در معدل كلي) برتري بخشيده است و به خاطر آنچه از اموالشان خرج مي‌كنند ...
اولآً در آيه فوق كوچك ترين ذكري از "تفاوت ارزشي" و برتري عقلي و ذاتي مرد نسبت به زن نشده، بلكه تنها بر "قوّام" بودن مردان به عنوان يك واقعيت عيني، نه تحميل الهي، اشاره شده است.
معناي "قوام"؛ كارگزار، مدافع و مراقب و ايستاده‌است، كه به نفع زنان، و در خدمت آنهاست، نه عليه آنان. همچنانكه در عالم حيوانات نيز مشاهده مي‌گردد، جنس نر همواره نقش مراقبت و محافظت از ماده را در مقابل خطرات ايفا مي‌نمايد. با اين تفاوت كه زمينه نگهباني و نگهداري در مورد نوع انسان بسي گسترده‌تر است.

فعل حاليه "قوّام" در آيه فوق، دلالت بر حالت موجود و وضعيت طبيعي جوامع بشري مي‌كند، نه الزام و اجبار ديني و حكم و فرمان الهي. اين امر به دلايل تاريخي و طبيعي و به شهادت تاريخ ، ناشي از دو دليل مى باشد:

۱- برخي برتري‌هاي جنس مذكر (البته به طور متوسط و در معدل كلي) كه در موضوع قوّام و مراقب و مدير بودن مؤثر است. همچون: افزوني نيروي جسمي ، كمتر تحت تأثير احساسات قرار داشتن و مآل انديشي دورتر.

۲- عهده‌دار بودن تأمين مخارج خانواده و اداره اقتصادي زندگي مشترك.
بديهي است در هر واحد اجتماعي، وظيفه سرپرستي و مديريت به عهده كسي گذاشته مي‌شود كه:
اولا براي اين نقش (نه همه نقش‌ها و مسئوليت‌ها) توانائي و استعداد بيشتر داشته باشد، ثانياً اداره مالي زندگي را به عهده گرفته باشد.

در كانون خانواده نيز، مردان، نخست به دليل فزوني نيروي جسمي و تجربه علمي بيشتر در متن اجتماع و ميدان هاي كسب و كار، و دوم، به دليل آنكه وظيفه تامين هزينه‌هاي زندگي به دوش آنهاست، چنين بار سنگيني به عهده آنان گذاشته شده‌است و از آنجائي كه هيچ تكليفي بدون حقوق متقابل و هيچ وظيفه‌اي بدون اختيار منطقي نيست، قبول چنين مديريتي را براي ارائه خدمات شايسته، از زنان خواسته شده است.

متأسفانه بسياري از بانوان و آقايان نيز! چنين مي‌پندارند كه اين قوّاميت (سرپرستي و مراقبت)، برتري و امتيازي است كه خداونــد به مردان عنايت كرده! و نتيجه مي گيرند كه خداونــد مرد سالاري را امضاء كرده‌است! ... در حالي كه قرآن در دهها آيه برتري و فضيلت را فقط در نيروي خويشتن‌داري در برابر زشتي‌ها (تقوا) به رسميت شناخته و هيچ برتري ذاتي و جسمي را نپذيرفته است.

اگر در مسئله نگهباني و نگهداري خانواده (قوّام بودن)، مردها به طور نسبي بر زنان برتري‌هائي دارند، در بسياري از زمينه‌ها، زنان نيز فضيلت‌هاي آشكاري نسبت به مردان دارند كه متناسب‌ با نقش و وظيفه طبيعي آنان در زندگي مي‌باشد.

نكته ديگر اينكه آيه فوق، بيانگر وضع موجود جوامع بشري در زمان نزول قرآن مي‌باشد. بديهي است چنانچه به دلايلي اجتماعي، تغييراتي در نقش و وظيفه هر يك از طرفين حاصل شود(همچون جوامع غربي)، و هر دو طرف در تأمين مخارج خانواده مشاركت ‌نمايند و زنان نيز در ارتش و پليس و ... و كارهاي سخت وارد گردند، مقدمات چنان حكمي تغيير مي‌كند و دلايلي كه براي چنان مديريتي عنوان شده بود منتفي مي‌گردد.
البته در اين شرايطي بايد ديد اغتشاش در نظام خانواده و به هم خوردن سيستم تقسيم كار، بر حسب توانائي‌ها و استعدادهاي دو طرف، در نهايت به نفع زنان شده‌، يا باري دو چندان بر دوش‌هاي ضعيف آنان قرار داده و اساس خانواده را به عنوان ركن اصلي جامعه متزلزل ساخته است؟
عبدالعلی بازرگان

درباره "اشارات"

کاربران وبلاگ "اشارات" تلاش می کنند که با نگاهی نوین به مفاهیم اسلامی، مطالب خود را منتشر کنند. مطالب کاربران، می تواند دیدگاه های شخصی آنها و یا مقالات متفکران و روشنفکران دینی باشد. دیدگاه ها و نظرات کاربران لزوما یکسان نیست! طبیعتا مسئولیت نوشته ها و مقالات کاربران، برعهده خودشان می باشد و مدیریت وبلاگ تا جایی که امکان دارد دخالتی در محتوای مطالب نخواهد داشت.
از دوستانی که تمایل به عضویت در وبلاگ را دارند تقاضا داریم آدرس وبلاگ و یا وبسایتشان را برای ما ارسال کنند تا دعوتنامه عضویت در وبلاگ را دریافت کنند.
با تشکر
مدیریت وبلاگ اشارات