ميگويند آيه ۳۴ سورة نساء (به شرح ذيل) با تبعيضي آشكار، برتري عقلي مرد نسبت به زن و شايستهتر بودن او را در مديريت بر زن و رياست خانواده بيان كرده و از زنان خواسته است تسليم و تابع فرمان شوهرهاي خويش باشند!
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ..."مردان ايستاده (مراقب و محافظ) بر زناناند، به دليل اينكه خداوند بعضي را بر بعضي ديگر (در معدل كلي) برتري بخشيده است و به خاطر آنچه از اموالشان خرج ميكنند ...
اولآً در آيه فوق كوچك ترين ذكري از "تفاوت ارزشي" و برتري عقلي و ذاتي مرد نسبت به زن نشده، بلكه تنها بر "قوّام" بودن مردان به عنوان يك واقعيت عيني، نه تحميل الهي، اشاره شده است.
معناي "قوام"؛ كارگزار، مدافع و مراقب و ايستادهاست، كه به نفع زنان، و در خدمت آنهاست، نه عليه آنان. همچنانكه در عالم حيوانات نيز مشاهده ميگردد، جنس نر همواره نقش مراقبت و محافظت از ماده را در مقابل خطرات ايفا مينمايد. با اين تفاوت كه زمينه نگهباني و نگهداري در مورد نوع انسان بسي گستردهتر است.
فعل حاليه "قوّام" در آيه فوق، دلالت بر حالت موجود و وضعيت طبيعي جوامع بشري ميكند، نه الزام و اجبار ديني و حكم و فرمان الهي. اين امر به دلايل تاريخي و طبيعي و به شهادت تاريخ ، ناشي از دو دليل مى باشد:
۱- برخي برتريهاي جنس مذكر (البته به طور متوسط و در معدل كلي) كه در موضوع قوّام و مراقب و مدير بودن مؤثر است. همچون: افزوني نيروي جسمي ، كمتر تحت تأثير احساسات قرار داشتن و مآل انديشي دورتر.
۲- عهدهدار بودن تأمين مخارج خانواده و اداره اقتصادي زندگي مشترك.
بديهي است در هر واحد اجتماعي، وظيفه سرپرستي و مديريت به عهده كسي گذاشته ميشود كه:
اولا براي اين نقش (نه همه نقشها و مسئوليتها) توانائي و استعداد بيشتر داشته باشد، ثانياً اداره مالي زندگي را به عهده گرفته باشد.
در كانون خانواده نيز، مردان، نخست به دليل فزوني نيروي جسمي و تجربه علمي بيشتر در متن اجتماع و ميدان هاي كسب و كار، و دوم، به دليل آنكه وظيفه تامين هزينههاي زندگي به دوش آنهاست، چنين بار سنگيني به عهده آنان گذاشته شدهاست و از آنجائي كه هيچ تكليفي بدون حقوق متقابل و هيچ وظيفهاي بدون اختيار منطقي نيست، قبول چنين مديريتي را براي ارائه خدمات شايسته، از زنان خواسته شده است.
متأسفانه بسياري از بانوان و آقايان نيز! چنين ميپندارند كه اين قوّاميت (سرپرستي و مراقبت)، برتري و امتيازي است كه خداونــد به مردان عنايت كرده! و نتيجه مي گيرند كه خداونــد مرد سالاري را امضاء كردهاست! ... در حالي كه قرآن در دهها آيه برتري و فضيلت را فقط در نيروي خويشتنداري در برابر زشتيها (تقوا) به رسميت شناخته و هيچ برتري ذاتي و جسمي را نپذيرفته است.
اگر در مسئله نگهباني و نگهداري خانواده (قوّام بودن)، مردها به طور نسبي بر زنان برتريهائي دارند، در بسياري از زمينهها، زنان نيز فضيلتهاي آشكاري نسبت به مردان دارند كه متناسب با نقش و وظيفه طبيعي آنان در زندگي ميباشد.
نكته ديگر اينكه آيه فوق، بيانگر وضع موجود جوامع بشري در زمان نزول قرآن ميباشد. بديهي است چنانچه به دلايلي اجتماعي، تغييراتي در نقش و وظيفه هر يك از طرفين حاصل شود(همچون جوامع غربي)، و هر دو طرف در تأمين مخارج خانواده مشاركت نمايند و زنان نيز در ارتش و پليس و ... و كارهاي سخت وارد گردند، مقدمات چنان حكمي تغيير ميكند و دلايلي كه براي چنان مديريتي عنوان شده بود منتفي ميگردد.
البته در اين شرايطي بايد ديد اغتشاش در نظام خانواده و به هم خوردن سيستم تقسيم كار، بر حسب توانائيها و استعدادهاي دو طرف، در نهايت به نفع زنان شده، يا باري دو چندان بر دوشهاي ضعيف آنان قرار داده و اساس خانواده را به عنوان ركن اصلي جامعه متزلزل ساخته است؟
معناي "قوام"؛ كارگزار، مدافع و مراقب و ايستادهاست، كه به نفع زنان، و در خدمت آنهاست، نه عليه آنان. همچنانكه در عالم حيوانات نيز مشاهده ميگردد، جنس نر همواره نقش مراقبت و محافظت از ماده را در مقابل خطرات ايفا مينمايد. با اين تفاوت كه زمينه نگهباني و نگهداري در مورد نوع انسان بسي گستردهتر است.
فعل حاليه "قوّام" در آيه فوق، دلالت بر حالت موجود و وضعيت طبيعي جوامع بشري ميكند، نه الزام و اجبار ديني و حكم و فرمان الهي. اين امر به دلايل تاريخي و طبيعي و به شهادت تاريخ ، ناشي از دو دليل مى باشد:
۱- برخي برتريهاي جنس مذكر (البته به طور متوسط و در معدل كلي) كه در موضوع قوّام و مراقب و مدير بودن مؤثر است. همچون: افزوني نيروي جسمي ، كمتر تحت تأثير احساسات قرار داشتن و مآل انديشي دورتر.
۲- عهدهدار بودن تأمين مخارج خانواده و اداره اقتصادي زندگي مشترك.
بديهي است در هر واحد اجتماعي، وظيفه سرپرستي و مديريت به عهده كسي گذاشته ميشود كه:
اولا براي اين نقش (نه همه نقشها و مسئوليتها) توانائي و استعداد بيشتر داشته باشد، ثانياً اداره مالي زندگي را به عهده گرفته باشد.
در كانون خانواده نيز، مردان، نخست به دليل فزوني نيروي جسمي و تجربه علمي بيشتر در متن اجتماع و ميدان هاي كسب و كار، و دوم، به دليل آنكه وظيفه تامين هزينههاي زندگي به دوش آنهاست، چنين بار سنگيني به عهده آنان گذاشته شدهاست و از آنجائي كه هيچ تكليفي بدون حقوق متقابل و هيچ وظيفهاي بدون اختيار منطقي نيست، قبول چنين مديريتي را براي ارائه خدمات شايسته، از زنان خواسته شده است.
متأسفانه بسياري از بانوان و آقايان نيز! چنين ميپندارند كه اين قوّاميت (سرپرستي و مراقبت)، برتري و امتيازي است كه خداونــد به مردان عنايت كرده! و نتيجه مي گيرند كه خداونــد مرد سالاري را امضاء كردهاست! ... در حالي كه قرآن در دهها آيه برتري و فضيلت را فقط در نيروي خويشتنداري در برابر زشتيها (تقوا) به رسميت شناخته و هيچ برتري ذاتي و جسمي را نپذيرفته است.
اگر در مسئله نگهباني و نگهداري خانواده (قوّام بودن)، مردها به طور نسبي بر زنان برتريهائي دارند، در بسياري از زمينهها، زنان نيز فضيلتهاي آشكاري نسبت به مردان دارند كه متناسب با نقش و وظيفه طبيعي آنان در زندگي ميباشد.
نكته ديگر اينكه آيه فوق، بيانگر وضع موجود جوامع بشري در زمان نزول قرآن ميباشد. بديهي است چنانچه به دلايلي اجتماعي، تغييراتي در نقش و وظيفه هر يك از طرفين حاصل شود(همچون جوامع غربي)، و هر دو طرف در تأمين مخارج خانواده مشاركت نمايند و زنان نيز در ارتش و پليس و ... و كارهاي سخت وارد گردند، مقدمات چنان حكمي تغيير ميكند و دلايلي كه براي چنان مديريتي عنوان شده بود منتفي ميگردد.
البته در اين شرايطي بايد ديد اغتشاش در نظام خانواده و به هم خوردن سيستم تقسيم كار، بر حسب توانائيها و استعدادهاي دو طرف، در نهايت به نفع زنان شده، يا باري دو چندان بر دوشهاي ضعيف آنان قرار داده و اساس خانواده را به عنوان ركن اصلي جامعه متزلزل ساخته است؟
عبدالعلی بازرگان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر