صفحات

۱۳۹۰/۰۱/۱۷

سکولاریسم از نگاه دکتر سروش

دکتر سروش سکولاریسم را به طور کلی به دو دسته تقسیم کرده است، «سکولاریسم سیاسی» و «سکولاریسم فلسفی» و آن‌ها را تشریح کرده است:

  • سکولاریسم سیاسی یا حکومت فرادینی: سکولاریسم سیاسی یعنی انسان، نهاد دین را از نهاد دولت جدا کند و حکومت نسبت به تمام فرقه‌ها و مذاهب نگاهی یکسان داشته باشد و تکثر آنها را به رسمیت بشناسد و نسبت به همه آنها بی‌طرف باشد. وی سکولاریسم سیاسی را به معنای جدا کردن حکومت از دین می‌داند و نه جدا کردن دین از سیاست. به گفته او، اگرچه یک معنی سکولاریسم نفی دخالت روحانیت در امور تعریف می‌شود ولی این به معنی نفی دخالت دین نیست. با سکولاریسم سیاسی فرا دینی کسی هم که مومن است، خاطر جمع می‌شود که دین و ایمانش محفوظ خواهد ماند و حکومت به اعتقاد و عمل او تعرضی نخواهد کرد. وی معتقد است با آمدن دموکراسی و سکولاریسم سیاسی، به دین و به عمل دینداران لطمه‌ای نخواهد خورد. از طرف دیگر با آمدن دینداران دموکرات، مشی سیاسی غیردینداران هم آسیبی نخواهد دید؛ یعنی همزیستی مسالمت آمیزی در سایه یک نظام دموکراتیک تحقق خواهد یافت.
  • سکولاریسم فلسفی: سکولاریسم دیگری داریم با نام سکولاریسم فلسفی که معادل با بی دینی و بی اعتقادی به دیانت است و نوعی ماتریالیسم(ماده‌گرایی) است. این نوع سکولاریسم با اندیشه دینی غیر قابل جمع است.»

سروش معتقد است «برای اینکه دین جان سالم به در برد و ایمان مومنان، آزادانه و نه به تحمیل صورت گیرد، به نظر من سکولاریسم سیاسی یک امر بسیار پسندیده است اما سکولاریسم فلسفی نه، چون با دیانت قابل جمع نیست. در یک نظام مبتنی بر سکولاریسم سیاسی افرادی که به دیانت هم معتقد نیستند می‌توانند از حقوق شهروندی برخوردار باشند و آزادانه زندگی کنند و از همه مزایا و مواهبی که دیگران به حکم شهروندی برخوردار هستند، بهره‌مند شوند.»

سروش سکولاریزم سیاسی را بهداشتی‌ترین حالت برای حکومت و برای نسبت میان دین و قدرت برای جامعه معرفی کرد که البته با سکولاریزم فلسفی فرق بسیار دارد و مطلقا به معنای بی‌اعتقادی و ضدیت با دیانت نیست، و با تعیین نسبتی که بین قدرت و دین می‌کند آیندهٔ روشن‌تری را هم برای قدرت و هم برای دین رقم می‌زند.

وی در مصاحبه‌ای گفته است:


مسئله ای که به ویژه در خارج از کشور پدید آمده، این است که بسیاری از کسانی که ادعای سکولار بودن می کنند، برحسب اعتقادات هم سکولارند؛ یعنی اعتقادی به معنویت و دیانت ندارند. البته آنان مختارند که چنین باشند، اما وقتی فقط اینها مدافع سکولاریسم می شوند، سکولاریسم برای جامعه ایرانی معنای وحشتناکی پیدا می کند. یعنی تصور می کنند دم زدن از سکولاریسم، مترادف است با دست کشیدن از اعتقاد و دیانت. این خطا و توهم را باید تصحیح کرد.

سروش گفته است در نظریه ولایت فقیه از آن جهت که فرد فقیه است، حق حکومت دارد، ولی در اندیشه سکولاریسم این باطل است و فرد فقیه هیچ‌گونه امتیازی برای حکومت کردن ندارد. او سکولاریسم سیاسی را بی‌طرف بودن حکومت از نظر ایدئولوژی توصیف می‌کند و می‌گوید در جهان امروز حکومت مبتنی بر هیچ دیانت خاصی نیست و نسبت به دین بی‌طرف است.

او در نقدی، از تبیین جهان براساس آموزه‌های دینی، دربارهٔ معنای دیگری از سکولاریسم گفته است اندیشه سکولار از مفاهیم دینی برای تبیین حوادث بیرونی استفاده نمی‌کند و برای مثال با اشاره به دوران جنگ ایران و عراق گفته است «وقتی فاو فتح شد و بعد سقوط کرد در نماز جمعه آن زمان گفته شد سقوط فاو به دلیل گناهان ما بود.» او چنین تبیینی را غیر علمی می‌دانست.

سروش فلسفه اسلامی را به دلیل نوع تبیینی که از جهان فارغ از مفاهیم دینی می‌کند، سکولار می‌نامد ولی در مقابل، عرفان اسلامی را از عالم سکولاریسم دور می‌داند. وی معتقد است عرفان همهٔ جهان را زیر اسماء الهی می‌‏داند و جهان را تجلی خدا و عارفان را قهرمانان تجربهٔ دینی معرفی می‌‏کند. او همچنین مفهوم آخرت را غیر سکولارترین عنصر دین اسلام نامیده است زیرا تبیین آن تنها بر اساس مفاهیم دینی ممکن است.
منبع : ویکی پدیا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر